یا من یا مرگ

فریاد من همه گریز از درد بود چرا که من در وحشت‌انگیزترین شبها آفتاب را به دعایی نومیدوار طلب کردم...

یا من یا مرگ

فریاد من همه گریز از درد بود چرا که من در وحشت‌انگیزترین شبها آفتاب را به دعایی نومیدوار طلب کردم...

رنگ

سقوط ٬ سکوت٬ هبوط

فاصله..

اشک یا لبخند..

نگاه بی‌احساس ۳ رنگ

سبز٬ زرد٬ قرمز..

کرم یاغی‌ دندان..

آن ستاره‌ی لجوج مرده

و شاید آخرین بوسه بر لبان آسمان...

گیرم....

 

خدا به من آموخته که:

  

       زبانم ٬ ذکر

        

              سکوتم ٫ فکر

                

                       و نگاهم ٫ عبرت باشد....

(مسیح)

گریزی نیست..

 

دیروز گذشته است .....فردا نیامده است

امروز گریزی بی‌پایان دارد...

من٬ ...من بودم...هستم٬من خواهم بود...هستم٬من خسته‌ام.....هستم.

.

.

نویسنده:نمی‌دونم خب

چقد خوبه بعضی وقتا ایستاد و نگاه کرد...

فکر کنم هممون یه روزایی پیش اومده که به مرگ و چیزایی که قرار برامون پیش بیاد بیشتر از روزای دیگه فکر کردیم،من داشتم کتاب یوزپلگانی که با من دویده اند بیژن نجدی و میخوندم که صفحه اولش وصیتنامش بود بعد من با خودم فکر کردم که اگه من فردا روزی ازدواج  کنم پس فردا روزی بچه‌دار شم و پسون فردا روزی بمیرم....چی دارم که واسه بچه‌هام و بقیه تو وصیت‌نامم بنویسم؟!...من خیلی وصیت‌نامشو دوست دارم شما هم دوست داشتید بقیه‌شو تو ادامه‌ مطلب بخونید:

 

ادامه مطلب ...