خدایا میخوام بهت پناه بیارم..یه بار دیگه..یه بار دیگه..شاید آخرین بار....بذار با خودم روراست باشم..بعضی وقتا فکر میکنم ..نه دیگه ایندفعه مثه دفعههای قبل نیست...ولی واقعیت اینه که اگه قرار مثل دفعههای قبل نباشه...حداقل باید چیزی که یاد گرفته باشم اینه که دیگه دروغ نباشه..اما بدون دروغم هیچی درست نشد هیچوقت...هر وقت که خواستم که راست باشم یه تیکه از وجودمو کندی...آخه مگه میشه بدون دروغ زندگی کرد..؟!..........من هنوزم یه دروغ گوام.....
خم شده بودی و منو نگاه میکردی..زیادی خم شده بودی..گاه گاهی میترسیدم اینطور که خم شدی ..نیفتی....ولی چشاتو تنگتر کرده بودی تا بهتر ببینی چشمات قرمز نبود..حتی یهجورایی شیطنت تو چشمات موج میزد تورو که نگاه میکردم آروم میشدم...کاش از پیشم نمیرفتی...من مقصر بودم خدا...؟...
خاطرات یکی یکی از جلوی چشمای آدم میگذره...و تو نمیدونی که چه حسی بهشون داری...و چه حسی باید داشته باشی...چقدر این روزا برام سخت میگذره..شبای تنهایی و بیخوابی....درد و غم...درد...و باز شبایی که میخوای تنها باشی ..و نمیخوای با کسی قسمت کنی حتی با خدا...
هوا تاریک شده بود که رسیدیم...پیاده شدیم و راه افتادیم..راه مالرو...سر بالایی کوهها احاطمون کرده بود..نسیم خنکی حضور داشت..آسمون نیمه مهتابی...گیج بودی میخواستی داد بزنی ..لبخندی ...و شایدم میترسیدی..ولی همرو دوس داشتی ..آسمونو نگاه میکردی..و چشمانت شاعر بود...گوش که میکردی صدای زمزمهی آبم میشنیدی ..دلت میخواست همراهت بود..کاش بود..کاش بود..
نمیدونم چرا چند روزه این تصویر جلو چشمام میچرخه..نسیمو رو صورتم حس میکنم و صدای زمزمهی آبو میشنوم آسمونو همونجور میبینم ..نیمه مهتابی..و تنهایو بیشترو بیشتر حس میکنم...
نمیدونم آیا باید از این روزها نوشت یا نه..نمیدونم از حرکت سنگین و آهسته و غمگین قلبم باید حرف بزنم یا نه....دستم را که روی قلبم میگذارم درد و سنگینی آن را با تمام وجود احساس میکنم...بغضی عمیق روزهاست که گلویم را فشار میدهد نمیدانم....هر از چندگاهی تبدیل به قطره اشکی میشود در چشمانم میچرخد و باری دیگر به گلویم بازمیگردد و آن را فشار میدهد ....آدمهایی دور و برم هستند..میآیند و میروند گاهی چند جمله از تمام دردی که وجودم را فراگرفته حرف میزنم و وقتی انعکاس صدام رو روی دیوار نگاهشون احساس میکنم ادامه نمیدم..چطور میشه برای کسی توضیح داد؟... دردی رو که حتی اونایی که کشیدنشم نمیتونی امید داشته باشی بفهمنش....
ای کاش ای کاش ای کاش....
داوری داوری داوری....
درکار درکار درکار....
کاشکی کاشکی کاشکی...
قضاوتی قضاوتی قضاوتی...