یا من یا مرگ

فریاد من همه گریز از درد بود چرا که من در وحشت‌انگیزترین شبها آفتاب را به دعایی نومیدوار طلب کردم...

یا من یا مرگ

فریاد من همه گریز از درد بود چرا که من در وحشت‌انگیزترین شبها آفتاب را به دعایی نومیدوار طلب کردم...

آدمهای غریب.....

بر رستگاری آدمی تصور می کردم

اما آن همه رویایی بود برای ما

برای تنهاییمان و برای آنچه آرزوی داشتن را در رویای خیس آدمی شعله ور می کرد

بادهای دیوانه می تازند و ما باز سخن ساز می کنیم

در آرزوی آنچه می خواستیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد