خدایا میخوام بهت پناه بیارم..یه بار دیگه..یه بار دیگه..شاید آخرین بار....بذار با خودم روراست باشم..بعضی وقتا فکر میکنم ..نه دیگه ایندفعه مثه دفعههای قبل نیست...ولی واقعیت اینه که اگه قرار مثل دفعههای قبل نباشه...حداقل باید چیزی که یاد گرفته باشم اینه که دیگه دروغ نباشه..اما بدون دروغم هیچی درست نشد هیچوقت...هر وقت که خواستم که راست باشم یه تیکه از وجودمو کندی...آخه مگه میشه بدون دروغ زندگی کرد..؟!..........من هنوزم یه دروغ گوام.....
خم شده بودی و منو نگاه میکردی..زیادی خم شده بودی..گاه گاهی میترسیدم اینطور که خم شدی ..نیفتی....ولی چشاتو تنگتر کرده بودی تا بهتر ببینی چشمات قرمز نبود..حتی یهجورایی شیطنت تو چشمات موج میزد تورو که نگاه میکردم آروم میشدم...کاش از پیشم نمیرفتی...من مقصر بودم خدا...؟...
hum?!
hum ....chie?divune nadidi mage
مگه دوست نداری با خدا باشی . هر وقت که راست میگی تکه ای از وجودت رو خدا واسه این میکنه اونو تو بهشت میذاره تا اینو بدونی که قسمتی از وجودت تو بهشت جا داره.
هر وقت بخوای خدا آغوشش بازه تا تو رو بغل کنه
خب خیلی خوشحالم که بالاخره سر عقل اومدی و توبه کردی. . .
امیدوارم از حسادت هم دست برداشته باشی و به من حسودیت نشه
ازم سوالی داشتی توی وبلاگم.برام اف بذار تا جوابتو بدم
بذار تیکه تیکه شه وجودی که از دروغه چون چون دیگه حتما باید همه چیزو گفت..................
سلام
من اگه این جوری بگم فکر نمی کنی قاطیم؟
به نظر من خدای نیست
نه به خاط اینکه عصبانیم ازش.نه!اصلا!
می دونی!به نظر بشر همیشه یه نیاز داشته مثل همه ی نیازای دیگش . مثل غذا ،خواب،دوست ،محبت و ...
خدا هم یکی از اون نیازا بوده که شدیدا بهش نیاز داشته .چون ذاتا عاشق جاودانگیه .پس اولش شروع کرد به پرستش از چیزای سطحی تر .مثل سنگ و چوب و ...
ولی با پیشرفت علمش فهمید که اینا ناتوانن
پس تا تونست خداشو دور دور دورتر و دستنیافتنی تر کرد تا حتی خودشم نتونه از ش خورده بگیره
این قران هم هیلی چیزای قشنگ توشه ولی پرم هست از اشکال
من اصلا عصبانی و رم کرده نیستم
فقط با منطق و بدون هیچ تعصبی به نظریه ها ی مختلف خودم فکر کردم
این منم
خودت باید حافظ خودت باشی نه یه خدایی که معلوم نیست هست یا نه!اگه باشه خب منم خوش حال می شم...
حالا ایین منم
اگه قابل بدونی منم جز رفیقاتم
خیلی خوشحالم کردی با اومدنت و نظر کوتاه و صمیمیت
بعدا بیشتر می خونمت
الان فقط پست آخرتو خوندم.بازم سر می زنم
سلام
۱نگاه به وبلاگم بنداز در مورد حرفی که زدی چیزی نوشتم که دوست دارم بخونیش
اون همسر من نبود دوست من!
اون خواستگار من بود که ۷ سال نذاشت من با کسی دیگه ازدواج کنم و بعدش شدید ترین نارو ها رو یعنی تا اونجا که فکرشو هم نمی کنی بهم زد،آخرش هم فرار کرد و رفت!!!
وای تو رو خدا ؟!!!
آرزوهات برآورده میشن؟؟؟
میشه واسه من هم آرزو کنی؟؟؟
یه شوهر خوشگل و قد بلند و خوش پوشو پولدار و خانواده دار و خوش اخلاق و کلا همه چی خوب
اها پوستشم سبزه روشن یا همون گندمی خودمون باشه سفید نمیخواماااااا موقع ارزو کردن لطفا حواستو جمع کن ببینم چی کار می کنی!!!
سلام
خوشحالم کردی که جواب دادی
ولی خب گفتم
به نظر من این نیاز یه آدمه که یه شکل خاص به خودش می گیره
تو هم اون نیازو ریختی تو قالب خدا
من نریختم
همین
ارزشها برای من هم مهمن
پس هر دو حرف تا حدودی یکی اند ولی نوع گفتار و دلیل اعتقاد بهشون متفاوته
لینک تون رو گذاشتم تو وبلاگم :ی مگه اینو نمی خواستی!!
می بینم که تو این شبهای عزیز امام تو دلت انداخته که دعای دوجانبه بکنی هم زن گیر تو بیاد و هم من بی شوهر نمو نم
چرا منو قاطی می کنید
شما دوتا ترشیدید .... من هنوز زیاد جا دارم
راستی یکم پپسی واسه خودت باز می کردی ... 1000 تا خاطر خواه .... یعنی 1000 نفر که پیشنهاد دادی بهت جواب رد دادن
راستی مطمعن باش نگار کم نمی یاره
شما نگران خودت باش
همه ی وبلاگت رو خوندم دلم عجیب درد گرفت حسی که مدت هاست باهاش کلنجار میرم یهو فوران کرد (فکر میکنم تاثیر فیلم قصه ی دلها باشه)
وجود دلارا رو مثل خواهر حس کردم منو اون هم سنیم تصورش هم سخته که اگه جاش بودم چیکار میکردم من از مرگ میترسم
از اینکه دیگه کسی رو نبینم خوانواده ام رو عزیزانم رو این خیلی دردناکه
امیدوارم که شامل عفو بشه و یا پسره به جرمش اعتراف کنه هر چند پسره هم خیلی بچه ست امیدوارم هر چی صلاحه همون بشه
هر چی خدا می خواد
ممنون از اینکه به من سر زدی و نظر دادی حر فهای توی وبلاگت شاید 10 درصد منو توکاری که میخواستم بکنم مردد کرد
همیشه موفق باشی و مثل فرهاد من گریز پا و نامهربون نباشی!!!
بای
سلام
نه فرهاد جان نه اشتباه نکن آیدا ظرفیتش خیلی بالاست اینارم با خنده نوشت
راحت باش هر چی بگی آیدا یه جواب تو آستینش داره واست غصه ی اونجا رو نخور
من خیلی خسته ام .خیلی کاش میشد همه چیز همین جا تموم بشه کاش میمردم کاش خدا دل منم میدید.اصلا نمیخوام دل منو ببینه کاش همین جا تمومش میکرد منم میبرد تا باهاش حرف میزدم و توی بغلش زار میزدم
نا امید نباش ،،،،،،،،،،،،،،