یا من یا مرگ

فریاد من همه گریز از درد بود چرا که من در وحشت‌انگیزترین شبها آفتاب را به دعایی نومیدوار طلب کردم...

یا من یا مرگ

فریاد من همه گریز از درد بود چرا که من در وحشت‌انگیزترین شبها آفتاب را به دعایی نومیدوار طلب کردم...

یا من یا مرگ...

مرگم در رسید همین امروز

چشمانم را بستم که نبینمش همین امروز

و قهوه ای نوشیدم همین امروز آخرین و تلخ ترین را

بر تختی که جای یک نفر داشت دراز کشیدم همین امروز

یا من یا مرگ!

بازبرخواستم مرگ را دیدم و خودم را همین امروز

هم بستر

یگانه