یا من یا مرگ

فریاد من همه گریز از درد بود چرا که من در وحشت‌انگیزترین شبها آفتاب را به دعایی نومیدوار طلب کردم...

یا من یا مرگ

فریاد من همه گریز از درد بود چرا که من در وحشت‌انگیزترین شبها آفتاب را به دعایی نومیدوار طلب کردم...

dreams

تنها پناه روزهای خشکیده ام شعرهایی بود که برای تو می گفتم
و آنچه تو می شنیدی تپش های روحی خسته بود
خسته از تمام روزنامه هایی که پنجره ی اتاق کوچکم را پوشانده اند
خسته از مردمانی که رویاهایشان را در گورستان افکاری مشوش گم کرده اند
کاش می توانستم دستان کوچکت را چون همیشه بر لبان تشنه ام بگذارم
و این غم پنهان در پس پشت مردمکان را فریادی باشم بر باور انسان
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد